همیشه حال ما اینه ...؟

یه حرفهایی همیشه هست که از عمق نگات پیداست

از اون حرف های تلخی که مثل شعر فروغ زیباست

از اون حرف ها که یک عمره به گوش ما شده ممنوع

از اون حرف های بی پرده شبیه شعری از شاملو

از اون حرف ها که می ترسیم از اون حرف ها که باید زد

از اون دردل های خوب از اون حرف های خیلی بد

نگفتی و نمیگم ها حقیقت های پنهونی

از اون حرف ها که میدونم از اون حرف ها که می دونی

به زیر سقف این خونه منم مثل تو مهمونم

منم مثل تو میدونم تو این خونه نمی مونم

یه حرفهایی همیشه هست که از درد توی سینه است

مثل فریاد نسلی که پر از عشق و پر از کینه است

پر از ناگفته هایی که خیال کردیم یکی دیگه

دلش طاقت نمیاره همه حرف هامون رو میگه

همیشه آخر حرف ها پر از حرف های ناگفته است

همیشه حال ما اینه همیشه دنیا آشفته است




دانلود آهنگ


سکوت...

سکوت سردفاصله ها تنم را می لرزاند


وقتی به نبودنت فکر میکنم


میسوزم به یادروزهایی که بودنت را نفهمیدم


بیا و مگذار سکوتی تلخ از نیامدنت


بندبندحصار دل رابه اسارت خویش دراورد


ومرور خاطرات گذشته ام


دل را سرزنش کند...

اون دوتا مست چشات...


اون دوتا مست چشات
منو خوابم میکنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم میکنه

داره میمیره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات

مثل یک رویای خوش
پا گرفتی تو شبام
از یه دنیای دیگه
قصه ها گفتی برام

هنوز از هرم تنت
داره می سوزه تنم
از تو سبزه زار شده
خاک خشک بدنم

دستای عاشق تو
منو از نو تازه ساخت
دل نا باور من
جز تو عشقی نشناخت



داره میمیره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات

تو بگو با دوری چه کنم ...؟!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

لذت گناه...

لذت گناه (فروغ فرخزاد)

گنه کردم گناهی پر ز لذت

در آغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ و کینه جوی آهنین بود

در آن خلوتگه آرام و خاموش

نگه کردم به چشم پر ز رازش

دلم در سینه بی تابانه لرزید

ز خواهش های چشم پر نیازش

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

پریشان در کنار او نشستم

لبش بر روی لبهایم هوس می ریخت

ز اندوه دل دیوانه رستم

فرو خواندم به گوشش قصه عشق :

ترا می خواهم ای جانانه ی من

ترا می خواهم ای آغوش جانبخش

ترا ای عاشق دیوانه ی من

هوس در دیدگانش شعله افروخت

شراب سرخ در پیمانه رقصید

تن من در میان بستر نرم

بر روی سینه اش مستانه لرزید

گنه کردم گناهی پر ز لذت

کنار پیکری لرزان و مدهوش

خداوندا چه می داند که چه کردم

در آن خلوتگه تاریک و خاموش