سلام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دو تا پنجره ...


دانلود آهنگ

توی یک دیوار سنگی

دوتا پنجره اسیرن

دوتا خسته دوتا تنها

یکیشون تو یکیشون من

دیوار از سنگ سیاهه

سنگ سردو سخت خارا

زده قفل بی صدایی

به لبای خسته ی ما

نمیتونیم که بجنبیم

زیر سنگینیی دیوار

همه ی عشق من و تو

قصه است قصه ی دیوار

همیشه فاصله بوده

بین دستای من و تو

با همین تلخی گذشته

شب و روزای من و تو

راه دوری بین ما نیست

اما باز اینم زیاده

تنها پیوند من و تو

دست مهربون باده

ما باید اسیر بمونیم

زنده هستیم تا اسیریم

واسه ما رهایی مرگه

تا رها بشیم میمیریم

کاش که این دیوار خراب شه

من و تو با هم بمیریم

توی یک دنیای دیگه

دستای همو بگیریم

شاید اونجا توی دلها

درد بیزاری نباشه

میونه پنجره هاشون

دیگه دیواری نباشه

واسه تو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ساده و بی تکلف می گویم...

ای عشق من چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن.
 
آنروز که مهمان قلبم شدی ، خوب به یاد دارم ، روزی که با خود گُفتم کسی را یافته ام که دیگر از دست نخواهم داد.روزی که امید ها و آرزوهای فراوانی از خاطرم می گذشت..و آنروز که چشمانم با چشمان تو دیدار کرد ، دانستم ، دیر زمانیست که می شناسمت...

روزی که تو را دیدم با خود گفتم که یگانه ی خویش را یافتی پس دیوانه وار عاشقش باش ، عزیز بدارش و تا سرحد مرگ دوستش داشته باش ..... یادم هست آن هنگام که عاشقت شدم باخود پیمان بستم که دیگر در نگاه هیچ کسی که تمنای مهر و توجه دارد ، نگاهی نکنم ، پیمان بستم که تنها نگاه عاشقم را وقف چشمان زیبا و سیمای دلرُبای تو کنم تا فردا روزی پشیمان نباشم ... پشیمان نباشم که چرا آنگونه که لایقش بودی دوستت نداشتم ، پشیمان نباشم که چرا عشقم را ابراز نکردم ، عمل نکردم به آنچه می گویم تا اثباتی باشد بر حرفهای عاشقانه ام ...

واینک نیز ، همچنان ، بر عهد خود وفادارم و پیمانی دوباره می بندم که خورشید نگاهم بر هیچ افق دیگری جز وجود تو طلوع نکند و بر هیچ کس جز تو نتابد ... عشقم را در سینه پنهان و قلبم را از هرکس مخفی خواهم کرد تا دور از چشمانت کسی آندو را از من نگیرد . و اینک بر بُلندای قله ی عشق و صداقت نام تو را فریاد می کنم ،

امیدوارانه نامت را می خوانم و امیدوارم که مرور زمان ذره ای از عشقت در من نکاهد و گذر ثانیه ها ،افزاینده ی مهر و محبتم به تو باشد . می خواستم زیباترین کلام را به یاری بگیرم ، تا صمیمانه ترین عشق ها را تقدیمت کنم ، ذهنم یاری نکرد . پنداشتم که ساده نوشتن چون ساده زیستن زیباست ،

پس ساده و بی تکلف می گویم : دوستت دارم

آرامش...


چقدر
کم تــــــــوقع شده ام

نـه آغوشت را میـــــــــخواهم !
......
نـه یک بوســــــــــــه !

نـه دیگر بودنت را

همین که بیایی

از کنارم رد شوی کافیست ...!

مــــــرا به آرامش میرساند حتی

اصطکاک ســــــــــــایه هایمان....