عشق ممنوع
عشق ممنوع

عشق ممنوع

Man hanoz inja miam

خبر از من داری؟



خبر از من داری؟…


خبر از دلتنگی های من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند…

خبرش رسیده که مرده اند؟هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟


آه… که هیچ کلاغی نساختم

 وجدانت راحت…

خبرهای من به هیچکس نمی رسد…


تنها هستیم..

Vaghti tanhaim donbale1dost migardim,vaghti peydash kardim donbale EYBASH migardim,vaghti az dastesh dadim donbale KHATEREHASH migardim,va baz TANHAEIM..

آغوش

از من نپرس اشک هایم را برای چه به پروانه ها

 

هدیه میدهم...

 

همه میدانند که دوری تو روحم را می آزارد...

 

تو خود پروانه هارا به من سپردی

 

که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند...

 

نگاهت را از چشم من برندار...

 

مرا از من نگیر...

 

هوای سرد اینجارا دوست ندارم...


                                      مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام

رسم عاشقی

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو


برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده


برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو


برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه


برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن


برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر


برای عشق وصال کن ولی فرار نکن


برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن


برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش


برای عشق خودت باش ولی خوب باش